حرف های ما هنوز ناتمام تا نگاه می کنی وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه باخبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می شود!
از من چیزی باقی نمانده است جز کلمه هایی که در سرم میرقصند و حرف هایی که گفته نمیشوند جز فکرهایی که هیچ وقت رهایم نکردند من چیزی ندارم جر چیزهایی که هیچ وقت کسی نخواهد فهمید کاش میشد از آنهایی که دنیا را ترک کرده اند بپرسیم آیا اندوه تان پایان یافت؟ .