دل من میگرید باز آرام آرام،
‎قطره ی اشک که از چشمه ی دل میبارد
جلوی دید مرا میگیرد
‎من به تکرار به خود میگویم
‎که چه زود و‌ چه حیف
من گذشتم و به سر شور هنوز
‎من گذشتم و به دل حسرت و عشق
‎همچو یک خواب دل انگیز سحر
یا چو طوفان به کویر
‎همچو یک صاعقه در یک شب تار
یا چو‌ خطی بر خاک ... 
‎یا چو جایِ پایی بر لبِ آب
‎من گذشتم و به سر شور هنوز
من گذشتم و به دل حسرت و عشق
به دل حسرت و عشق،
دل من میگرید باز آرام آرام ...
.